جام نيوز/ همه توانمو گذاشتم که چادر از سرم برداشته نشه و بحمدلله موفق به کشف حجاب کامل نشد وبا فريادهايم بالاخره آقايي اومد و منو از دستش نجات داد.

خانم شمس با ارسال گلايه نامه اي به شرح اتفاق مذکور پرداخته است که متن ارسالي در ادامه مي آيد:

" حضور زنان و دختران بدحجاب در تابستان و در مسير تردد من (ميدان صادقيه و ميدان پونک) هر روز وضعيت بدتر و غير قابل تحمل تري پيدا ميکند . متاسفانه هر روز ناچار از ديدن صحنه هاي اسف باري از وضعيت حجاب و پوشش زنان و دختران در ملا عام و بدون هيچ ممانعتي از طرف نهادهاي ذيربط هستم.



به حکم وظيفه شرعي، به برخي که پوشش خيلي نامناسبي! دارند تذکر ميدهم. و تا بحال هم سعي کرده ام که مودبانه و محترمانه نهي از منکر کنم.



حدود ساعت ۵ بعد ازظهر روز يک شنبه، طبق معمول روزهاي گذشته از محل کار به منزل بر مي گشتم. هنوز چند قدمي از ميدان دور نشده بودم. سر کوچه ي منتهي به منزل، دختر فوق العاده بدحجابي از روبرو مي آمد، حجاب بسيار نامناسب و آرايش غليظ دختر صحنه ي بسيار بدي ايجاد کرده بود... به نزديکم که رسيد گفتم: "خانم لطفا حجابتونو رعايت کنيد." هنوز به آخر جمله نرسيده بودم که زن برگشت و در کمال ناباوري گلويم را گرفت و چند بار به صورتم چنگ زد.



و همينطور که به سر و صورتم ميزد و گلويم را فشار ميداد شروع به فحاشي کرد که تو به چه حقي به من گفتي حجابتو...آدمت ميکنم، درستت ميکنم که ديگه "جرات نکني" به کسي بگي حجابشو رعايت کنه ... سعي کردم خودم را از دستش بيرون بکشم. رها که شدم گفتم چرا اينطوري ميکني؟ من ازت خواستم حجابتو درست کني...دوباره چند تايي فحش حواله ام کرد و ادامه داد... به شماها هيچ مربوط نيست که .... تو خيلي ... که گفتي و دوباره به سمتم هجوم آورد... باز خودمو از دستش بيرون کشيدم و گفتم خب حالا که اينطوره پس بيا بريم اون سمت خيابون شما از من شکايت کن و من هم بخاطر اينکه منو کتک زدي از تو شکايت .... در حين گفتن اين صحبت باز به سمتم پريد و اينبار از پشت سر چادر و روسري من رو گرفت و کشيد و سعي داشت چادرو از سرم برداره... همينطور که چادرم دستش بود و ميکشيد، فرياد ميزد: تويي که بايد حجابتو برداري... خودم چادر از سرت بر ميدارم...خودم روسريتو برميدارم.. شماها بايد ازاينجا بريد....شماها همه چيزو خراب کرديد...شما چند نفر بيشتر نيستيد..."ما" نميذاريم "شماها" اينجا زندگي کنيد.خودم چادر از سرت ميکشم...



همه توانمو گذاشتم که چادر از سرم برداشته نشه و بحمدلله موفق به کشف حجاب کامل نشد وبا فريادهايم بالاخره آقايي اومد و منو از دستش نجات داد. در اين فاصله حدود بيست سي نفري هم جمع شده بودن و تماشا ميکردند يا چيزي ميگفتن اما خبري از نيروي انتظامي که محل استقرارش دقيقا آن سمت خيابان بود نشد که نشد .با اصرار مرداني که اونجا بودن به سمت خانه برگشتم در حالي که اون زن همچنان فرياد ميزد اگه يک بار ديگه ببينمت ميکشمت...مگه بار ديگه نبينمت،اگه ببينمت زنده نميذارمت ....



بعد از برگشتن به خانه، همراه اعضاي خانواده دوباره برگشتم و به همان کلانتري مراجعه کردم که گويا با شرايط موجود، کمکي از آنها نيز ساخته نبود و بايد کم کم باور کنيم که جاي منکر و معروف عوض شده و حکمي به نام امر به معروف و نهي از منکر را بايد فراموش شده بدانيم. بايد کم کم باور کنيم که اگر بخواهي محجبه باشي و حکم خدا را رعايت کني، بايد قيد امنيت و حداقل حقوق شهروندي ات را بزني، نه قانون و نه مجري از تو حمايت نخواهد کرد... در همين تهران خودمان، پايتخت ايران اسلامي، شهر اخلاق "